Rose Zard | ||
|
صبح يك روز سارا به دانشگاه رفت. او دانشجويي خوشرو و با انگيزه بود كه هميشه شبها را براي مطالعه در كتابخانه ميگذراند. اما ديگران هرگزنميتوانستند عوارض درس خواندن در شب را به او بگويند و به دقت ببينند كه در اين شبها، سارا چقدر تلاش ميكند تا به بهترين نتيجه برسد و جزونفرات اول دانشگاه شود. در حقيقت، سارا مشكل ريزش موي شديدي داشت و هميشه برايش سوال بود كه ريزش چند تار مو در روز طبيعي است؟ او در جستجوي راهي برايمقابله با اين مشكل بود. به همين دليل، وقتي به بيرون ميرفت، با لباسهايي كه خودش دوخته بود، ماسك ضدآفتاب خودش را همراه ميبرد تا بتواند ازآسيب نور خورشيد جلوگيري كند. اما يك شب، سارا به دليل خستگي شديد از دغدغه ريزش مو، به صورتي ضدآفتاب نماليد. يك روز دوستش از او پرسيد كه ضد آفتاب براي دور چشمبزنيم يا نه؟ همين اتفاق باعث شد كه پوستش قرمز و دردناك شود و بايد براي چند روز از كلاسهايش غايب بماند. با اين وجود، سارا از اين تجربه فراتر آمد و به اين نتيجه رسيد كه بايد از حالا به بعد بيشتر به سلامتي پوست و موي خود توجه كند. او شروع كرد بهخواندن دستورالعملهاي سالم بودن پوست و مو و با استفاده از محصولات مراقبتي مناسب، موهاي خود را بهبود بخشد. با اين تغييرات، سارا به طور كلي احساس بهتري ميكرد و ميتوانست با اطمينان بيشتري به بيرون از خانه برويد و به دغدغههاي خود بپردازد.
امتیاز:
بازدید:
[ ۶ تير ۱۴۰۲ ] [ ۰۲:۲۹:۵۳ ] [ Rose ]
{COMMENTS}
|
|
[ ساخت وبلاگ : ratablog.com] |