Rose Zard
 
نويسندگان
مطالب تصادفی
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
چت باکس
آمار
امروز : 18
دیروز : 0
افراد آنلاین : 1
همه : 1456


سفر و گشت و‌گذار در تهران براي ما اصفهاني‌ها هميشه جذابيت خاصي را دارد. سفر به شهر تهران، پايتخت ايران، با جاذبه‌هاي گردشگري و تفريحات منحصر به فرد خودش، يكي از برنامه‌هاي ۱۴۰۲ام بود كه تصميم گرفتم تا فرصت هست، تيك اين مورد را بزنم.


بخش اول: برنامه سفر
تصميم گرفتم همراه با ماشين محمد(دوستم) دوشنبه كه وسط هفته است، ساعت ۴ صبح حركت كنيم به سمت تهران. طبق برنامه‌ريزي قصد داشتيم كه تا ساعت ۹ خودمان را به پل طبيعت برسانيم و بعد از تفريح و گرفتن عكس به باغ كتاب هم سري بزنيم و پس از خوردن ناهار به ايران مال كه گفته شده‌است بزرگترين مال خاورميانه است سري بزنيم و براي شب‌گردي هم به بازار تجريش برويم.

اين برنامه را هم بر اساس اطلاعاتي كه توي سايت visit.tehran.ir بود كه فكر كنم براي شهرداري تهران است انتخاب كرديم.


بخش دوم: سفر
همين ابتداي سفر محمد ۱۵ دقيقه ديرتر به سراغم آمد و تا لوازم را داخل ماشين قرار بدهيم و حركت كنيم، عملاً ساعت ۴ و ۳۰ دقيقه راه افتاديم.
در طول مسير رفت بنزين زديم و مناظر جذابي ديديم و البته زماني كه به تهران نزديك مي‌شديم به وضوح لايه آلودگي كه بالاي سر تهران وجود داشت را مشاهده كرديم.

با توجه به ترافيكي كه وجود داشت ما نهايتاً ساعت ۱۱ به پل طبيعت رسيديم و حدود ۲ ساعت از برنامه عقب بوديم.
اما از زيبايي پل طبيعت هر چه بگويم كم گفتم. واقعاً زيبا بود و بنظرم همه حداقل يكبار بايد به اينجا سفر كنند.
فضاي خيابون‌ها كمي برام گيج‌كننده بود و مجبور شدم تا دست به سرچ بشم كه متوجه بشم به چه صورت هست. متوجه شدم كه در واقع ۲پارك در كنار هم قرار دارند به نام‌هاي پارك آب و‌آتش و پارك طالقاني كه من فكر مي‌كردم اين‌ها يك پارك هستند. با استفاده از گوگل مپ، جايي بين پارك تونستيم ماشين رو پارك كنيم و وارد پارك آب و آتش شديم. لينك مقاله‌اي كه خواندم را اينجا ميگذارم براي كسايي كه دنبال اطلاعات بيشتر هستند.


پله‌هاي چوبي و حس طبيعتي كه وجود دارد واقعاً روح آدم رو جلا مي‌دهد. دسته‌هاي ورزشي كه تو مسير همش در حال دوييدن از كنار ما عبور مي‌كردند و اكيپ‌هاي تينيجري كه براي تفريح آمده بودند، همه حس بينظيري را به من القا مي‌كردند. اما وقتي به خود پل طبيعت رسيديم، بزرگي و چندطبقه بودن و طراحي‌اش حس عجيبي به آدم مي‌دهد.
ولي وجود عكاس‌هايي كه همش ميايند جلوي آدم و پيشنهاد عكاسي مي‌دهند اذيت كننده است، خب شما كه نوشته‌ايد عكاس هستين و اگر كسي نياز داشته باشد به سراغتان مي‌آيد حتماً، پس بنظرم مسافر هارا به حال خودشان بگذاريد تا از منظره لذت ببرند.
بعد از حدوداً ۷۰ عكسي كه خودمان با گوشي‌هايمان گرفتيم و ساعتي كه حدوداً ۱ شده بود تصميم گرفتيم برويم رستوران و ناهار بخوريم. 

 

واقعيتش وارد رستوران‌هاي خود پل نشديم چون حدس ميزديم كه قيمت غذا‌ها احتمالا گرانتر از حالت عادي باشد، پس از پارك خارج شديم و به دنبال رستوران گشتيم. متأسفانه هرچي بيشتر قدم ميزديم كمتر رستوران پيدا مي‌كرديم تا اينكه به خودمان آمديم و ديديم كه نيم ساعت است كه در حال جستجو هستيم و به ميدان ونك رسيده بوديم. قبلاً به ميدان ونك آمده بودم و كمي با انجا آشنا بودم. وارد يك فست فود كه بنظر بد نميامد به اسم پيتزا شيلا شديم و ۲ پيتزا و ۱ نوشابه خانواده سفارش داديم. كيفيت غذا خوب بود و محيطش هم بد نبود اما خدايي ۵۵۰ تومان چخبر است!!! من با حقوق ۸ ميليوني نهايتاً مي‌تونم ۲۰ وعده در طول يك ماه غذا بخورم با اين هزينه‌ها.


خلاصه كنم ساعت حدود ۳ بود و نيم ساعت هم تا ماشين بايد پياده مي‌رفتيم پس باغ كتاب را از برنامه حذف كرديم و مستقيم قصد ايرانمال كرديم.
خيلي سريع رفتيم به سمت ماشين تا قبل از تعطيل شدن كارمندان از اين منطقه خارج شويم چون شنيده بودم كه در اين ساعت‌ها ترافيك قفل ميشود و عملا بقيه روز را از دست مي‌داديم. ساعت ۳ و نيم با ماشين حركت كرديم و حدودا ۴ و نيم بود كه به ايرانمال رسيديم. 

 

چيزي كه تو نگاه اول به نظرم رسيد اين بود كه واقعاً مثل اقيانوسي است كه آدم داخلش گم ميشود. پيدا كردن ورودي، مسيري طولاني تا رسيدن به پاركينگ و محوطه پاساژ همه براي من جديد بود اما انتظارم اين بود كه خيلي شلوغ‌تر باشد و ‌يك جورهايي “تو ذوقم خورد”. هنوز تعداد زيادي مغازه وجود دارد كه خالي هستند، اكثر كساني هم كه آمده بودند درست مثل ما براي عكاسي و گشت و‌گذار آمده بودند. 

 

تا هوا روشن بود به پشت بام رفتيم و منظره بينظيري را از بالا ديديم و ديزاين جذاب روف گاردن را بايد خودتان ببينيد اما متأسفانه هوا داشت تاريك مي‌شد پس به سراغ آبنماي ايرانمال كه تعريفش را شنيده بودم رفتيم. بازي آب با بازي نور تركيب خيلي قشنگي را ساخته بود و مجدداً بزرگي آبنما به جذابيتش اضافه كرده‌بود.
تصميم گرفتيم قبل از رفتن، به اتاق بازي هم سري بزنيم كه بيليارد نظرمان را جلب كرد. پس يك دست 8بال هم بازي كرديم كه متأسفانه نتوانستيم از پس حريف چغر و بد بدن بر بيايم و شكست خوردم.
ساعت ۸ بود و تصميم گرفتيم كه حركت كنيم به سمت أصفهان، از مغازه‌هاي بين راهرو ايرانمال كيك و قهوه سفارش داديم و خودمان را ساختيم و آماده حركت شديم. اما جالب است بدانيد كه ما حتي با اينكه مي‌دانستيم ممكن است جاي پاركمان را پيدا نكنيم و حواسمان را كاملاً جمع كرده‌بوديم اما باز هم مجبور شديم ۲۰ دقيقه دنبال ماشين بگرديم و چون دير شده بود قيد بازار تجريش را هم زديم و تقريباً تونستيم به نصف برنامه‌اي كه داشتيم عمل كنيم.
راه برگشت ما پر از تاريكي بود و تقريباً غير از آسفالت جاده چيز ديگه‌اي نديديم و به طور عجيبي ۷ ساعت در راه بوديم و ساعت ۴ صبح به خانه رسيديم.


بخش سوم: لب مطلب
سفر يك روزه به تهران براي من واقعاً تجربه‌اي جذاب و لذت‌بخش بود. اما حتي با برنامه‌ريزي هم نتوانستيم به برنامه‌اي كه چيده بوديم برسيم و اين شلوغي و مسافت‌ها بنظرم زندگي در تهران را بشدت طاقت‌فرسا مي‌كند. اما چه ميتوان گفت وقتي كه اكثر مناطق تفريحي و كسب و كار‌ها در تهران متمركز هستند. اما سوالي كه براي من پيش آمد اين بود كه چرا تهران سوغات ندارد و الان به خيل عظيم دوستانم كه از من انتظار سوغاتي دارند چه بگويم.


اما اما تصميم گرفتم براي دفعه بعد مقداري پول ذخيره كنم و حداقل يك هفته در تهران اقامت داشته باشم تا بتوانم سر فرصت و حوصله همه مكان‌هاي جذاب تهران را بگردم و بنظرم هر كسي بايد اين بازه را براي تفريح و گردش در تهران در نظر بگيرد.

امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۷ دى ۱۴۰۲ ] [ ۰۳:۱۲:۴۱ ] [ Rose ]
{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
[ ]
.: Weblog Themes By ratablog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعي ثبت نشده است
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب